حدیث نور

سیاسی -مذهبی
سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ

بهشت گمشده

 ایمان ژرف‌ترین پیوندهاست و فراتر از حسب و نسب و خون و نژاد می‌نشیند. ایمان بهشت گمشده وجود است. سید مرتضی آوینی

خاطره:پدرش مخالف ورود علی به ارتش بود و دوست داشت تمام دارائی مان را بفروشیم و برایش هزینه کنیم تا او در رشته ریاضی تحصیل کند، چون ریاضی‌اش بسیار خوب بود. پدر برای‌اینکه خودش نظامی بود و از این شهر به آن شهر می‌رفت و سختی‌های زیادی می‌کشید‌، نمی‌خواست فرزندش هم همان راه را ادامه بدهد، ولی شهید بسیار به ورود به ارتش و تحصیل دردانشکده افسری علاقه داشت‌. بچه‌تر که بود، به پدرش در اواخر دوره خدمت پدرش در ارتش‌، یک جفت چکمه نظامی داده بودند.‌علی همان زمان گفت: "این‌چکمه‌ها را برای من نگه دارید. " و به این شکل اعلام علاقه کرد‌، می‌گفت‌: " پدر! خدمت‌، خدمت است‌، حال می‌خواهد در ارتش باشد یا جای دیگر. هیچ فرقی ندارد در کجا باشیم و خدمت کنیم‌. " دوست نداشت کسی عیب ارتش را بگوید و بدگویی کند و آنها را از این کار نهی می‌کرد.آن زمان همسایه‌ای داشتیم که از ارتش بدگویی می کرد. می‌گفت‌: "آقای عزیز! این حرف‌ها را نزنید. هرچه باشد ارتش مملکت ماست‌. ما باید آبادش کنیم و به آن خدمت کنیم‌. " از ویژگی‌های او، ‌نظم عجیب و حساس بودن به ‌کارهایش بود. خود را مسئول و موظف به انجام کارها و وعده‌هایش می‌دانست.  صیاد شیرازی
منبع : شاهد یاران / روایت مادرش
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۲
رضا صادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی