ایران هراسی
دکتر گرت پورتر
«مسیر دیپلماتیک» به «مقصد» تحریمهای فلجکننده
آوریل ۲۰۰۹، هیلاری کلینتون وزیر وقت خارجه آمریکا به کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان اطلاع داد دولت «مسیر دیپلماتیک» را روشی میداند برای «به دست آوردن اعتبار و نفوذ در میان ملتهایی که به آمریکا کمک خواهند کرد طبق خواسته ما، دایره تحریمها تنگتر و فلجکنندهتر شود».
آنچه پیش رو است بخشی از کتاب «بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس از ایران هستهای» دکتر گرت پورترGareth Porterروزنامهنگار ، تاریخدان، نویسنده و تحلیلگر مستقل سیاستهای خارجی و نظامی آمریکاست. او در دوره جنگ ویتنام، علیه جنگ فعالیت میکرد و پس از آن نیز در یک موسسه تحقیقاتی ضد جنگ در واشنگتن به فعالیتهایش ادامه داد. پورتر در رشته سیاست بینالملل، از دانشگاه شیکاگو مدرک کارشناسی ارشد گرفته و همچنین دوره دکترای خود در رشته مطالعات جنوب شرقی آسیا را در دانشگاه کورنل گذرانده است. او همچنین در سیتی کالج نیویورک و آمریکن یونیورسیتی درس مطالعات بینالملل را تدریس کرده است.
اوباما نه تنها درباره مذاکرات مستقیم با ایران بر سر مسأله هستهای بلکه شاید حتی در مورد ایجاد روابط جدید، جدی به نظر میرسید. او در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا در سال 2008، برقراری ارتباطات دیپلماتیک نزدیک با ایران را یکی از سیاستهای اصلی خود در روابط خارجی اعلام کرده بود و حتی در اولین هفتههای تصدی ریاست جمهوری خود، یک پیام تبریک تلویزیونی به مردم و «رهبران» ایران به مناسبت سال نوی ایرانی (نوروز) ارسال کرد که نشان میداد اوباما خواستار روابط «صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل» است.[1]
اما موضع عمومی اوباما با تصمیماتی که وی عملاً در طول اولین هفتههای تصدی ریاست جمهوری اتخاذ کرد تناقض داشت. سال 2012 بود که معلوم شد سیاست واقعی اوباما در برابر ایران تا چه حد با آنچه عموم مردم درک کرده بودند، فاصله داشت.
این سیاست از سه بعد مهم، ارتباط نزدیکی با سیاست ضدایرانی دولت نتانیاهو -که تازه روی کار آمده بود- داشت: اول اینکه اوباما به طور پنهان اجازه اجرای حمله سایبری مشترک آمریکایی- اسرائیلی به تأسیسات غنیسازی ایران در نطنز را صادر کرد، دوم، او در برابر ایران آن موضع دیپلماتیکی را اتخاذ کرد که مورد قبول نتانیاهو بود و نتانیاهو نیز در عوض با توقف شهرکسازی در کرانه باختری موافقت کرد و سوم اینکه اوباما از تهدید حمله نتانیاهو به ایران استفاده کرد تا اهرمی برای فشار دیپلماتیک بر تهران به دست آورد.
اوباما بلافاصله پس از مراسم تحلیف خود در سال 2009، شروع به دیدارهای منظم با متخصصان جنگ سایبری در آژانس امنیت ملی[2] و سازمان سیا کرد که مامور اجرای برنامهای تحت عنوان «بازیهای المپیک» بودند. این برنامه در دولت جرج بوش آغاز شده بود. طولی نکشید که او مجوز اولین حمله سایبری برنامهریزی شده به تأسیسات غنیسازی ایران در نطنز را صادر کرد.[3] اوباما برنامه جنگ سایبری علیه ایران را که هم بوروکراسی امنیت ملی آمریکا و هم اسرائیل به آن کاملاً متعهد شده بودند، عملی میساخت. این برنامه حاصل نزدیک به سه سال تلاش آژانس امنیت ملی، در همکاری با دایره منع گسترش سلاحهای هستهای سازمان سیا و اسرائیل بود که به طور مشترک مسئولیت وارد کردن یک ویروس رایانهای به نیروگاه نطنز را بر عهده داشتند.[4] این اولین حمله سایبری بود که از سوی یک کشور با هدف تخریب کامل زیرساخت غیرنظامی یک کشور دیگر اجرا میشد.
همزمان با مذاکرات هسته ای اوباما برای تحریمهای اقتصادی جدیتر علیه ایران در صورت نپذیرفتن پیشنهاد آمریکا آماده میشد؛ خط مشیای که آشکارا نقش دیپلماسی را کمرنگ میکرد. اوایل مارس 2009، دانیل گلیسر،[18] معاون وقت وزیر خزانهداری به بروکسل فرستاده شد تا به مقامات اتحادیه اروپایی درباره سیاست «دوبعدی» دولت اوباما گزارش دهد. پیام گلیسر این بود که «تعامل» تنها زمانی موفق خواهد بود که «تنبیه و پاداشها» با هم ترکیب شوند؛ [19]ماه آوریل نیز هیلاری کلینتون،[20] وزیر خارجه آمریکا به کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان اطلاع داد دولت «مسیر دیپلماتیک» را روشی میداند برای «به دست آوردن اعتبار و نفوذ در میان ملتهایی که به آمریکا کمک خواهند کرد تا طبق خواسته ما، دایره تحریمها تنگتر و فلجکنندهتر شود».[21]
تابستان 2009، اوباما یک تصمیم راهبردی در رابطه با ایجاد روابط دیپلماتیک جدی با ایران اتخاذ کرد. اوباما در واکنش به نامه ایران به آژانس مبنی بر درخواست کمک برای به دست آوردن منبع جدید سوخت جهت تغذیه رآکتور تحقیقاتی تهران[22] -که ایزوتوپهایی برای درمان بیماران سرطانی تولید میکرد- طرح پیشنهادی سیمور را که «تبادل سوخت» بود، در دستور کار قرار دارد. این طرح ایران را ملزم میکرد حدود سهچهارم از ذخایر اورانیوم غنیشده خود را به مدت یک سال یا بیشتر در ازای وعده تأمین منابع مورد نیاز برای رآکتور تحقیقاتی تهران از کشور خارج کند. طرح یادشده احتمالاً به این دلیل که ایران را از اهرم فشار اصلیاش در مذاکرات محروم میکرد، مورد پذیرش این کشور نبود، لذا هدف آمریکا از ارائه آن افزایش حمایت لازم برای تحریم پس از امتناع تهران از پذیرش آن بود.[23]
دو هفته پیش از جلسه آمریکا، فرانسه و روسیه با ایران در وین برای بحث درباره طرح آمریکا در بیستم و بیست و یکم اکتبر 2009، جلسه «دولتهای همفکر در مورد ایران» (شامل آمریکا، متحدین اروپای غربی آن، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و ژاپن) بدون اعلان عمومی در واشنگتن برگزار شد تا درباره تحریمهای جدید علیه ایران بحث شود. فرضیه ضمنی جلسه این بود که گفتگوهای وین احتمالاً موفقیتآمیز نبوده و «مسیر تعامل دیپلماتیک» به طور نامحدود بسته خواهد شد تا کاملاً روی فشار علیه ایران از طریق قطع بیشتر و بیشتر دسترسی ایران به تجارت بینالمللی تمرکز شود.[24]
پس از شکست گفتگوها درباره مبادله سوخت، به دلیل موضع «یا قبول کن یا رد کن» دولت اوباما، دولت آمریکا بلافاصله شروع به کار روی دور جدیدی از تحریمهای بینالمللی کرد