حدیث نور

سیاسی -مذهبی
دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ

کلام شهید


 اگر انسانی‌ توانست‌ به‌ واقعیت‌ انسانی‌ و اسلامی‌ خودش‌ پی‌ببرد و بدان‌ جامه ‌ی‌ عمل‌ بپوشاند و به‌ فطرت‌ خدا گونه‌ ی‌ خود آشنا شود، آنگاه‌ می‌شود به‌ او لقب‌ «انسان‌ متعالی‌» را داد.
طلبه شهید زکریا اسلامی

پنجمین شب از عملیات خیبر بود. یک بسیجىِ اهل مراغه به نام حضرتى از من پرسید: «برادرعابدى! چرا اجازه ندادى خط اوّل بروم؟» مى‏دانستم معلم است و چهار بچه قد و نیم قد دارد. گفتم: «به موقع مى‏گم.‌» هفتمین روز از عملیات بود. جنگ سختى داشتیم. خسته و کوفته برگشتیم تا کمى استراحت کنیم. کانکس اورژانس، پنج تخت بیمارستانى داشت. مى‏خواستم روى تخت اوّل بخوابم که حضرتى آمد و گفت: «برادر عابدى! شما جاى من بخواب و من جاى شما مى‏خوابم.‌» پرسیدم: «چرا؟» گفت: «کلیه‏هاى من ناراحت است. شبها زیاد بیرون مى‏روم. نمى‏خواهم شما را زیاد اذیت کنم.‌» جایمان را عوض کردیم و خیلى زود خوابم برد. سپس، عراقیها با توپ فرانسوى، آنجا را سخت کوبیدند؛ به حدى که دو گردان از لشکر عاشورا عقب‏نشینى کردند؛ ولى با این حال، ما بیدار نشدیم تا اینکه یکى از گلوله‏ها به کنار کانکس خورد و از خواب پریدم. به بچه‏ها گفتم بروید بیرون. صداى حضرتى نمى‏آمد. چراغ قوه را که روشن کردم، دیدم مغزش روى صورتش ریخته و در حال شهادت است.   شهید حضرتی
منبع : ر. ک: آشنایى‏ها، ص 56 و 57
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۱
رضا صادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی